Marde TanhaFarhad
(0 votos)
با صدای بیصدا
مثه يه کوه، بلند
مثه يه خواب، کوتاه
یه مرد بود، یه مرد
با دستای فقیر
با چشمای محروم
با پاهای خسته
یه مرد بود، یه مرد
شب، با تابوت سياه
نشست توی چشماش
خاموش شد، ستاره
افتاد روی خاک
سايهش هم نمیموند
هرگز پشت سرش
غمگين بود و خسته
تنهای تنها
با لبهای تشنه
به عکس یه چشمه
نرسيد تا ببينه
قطره... قطره
قطرهی آب... قطرهی آب
در شب بیتپش
اين طرف، اون طرف
میافتاد تا بشنفه
صدا... صدا
صدای پا... صدای پا
Comparte
Marde Tanha! con tus amigos.
Que tal te parece
Marde Tanha de Farhad?